دارالعرفان/ محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی، گفت: ستیز در چهارچوب خانواده ممنوع، حرام، معصیت، گناه و باعث عقاب الهی است.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در حسینیهٔ بنیالزهرا، اظهار داشت: ابتدای آیهٔ پانزدهم سورهٔ مبارکهٔ احقاف چند مسئلهٔ بسیار مهم مطرح است که کمتر به این مسائل پرداخته شده و این از معجزات قرآن مجید است که دنیایی از مطلب را در نصف خط ارائه میکند؛ به اینخاطر است که حقایق قرآن هنوز بعد از پانزده قرن تمام نشده و تمام هم نمیشود. با هزاران تفسیری که بر قرآن نوشته شده که تقریباً تا قرن دهم بیستهزار نوع تفسیر بر قرآن نوشته شده بود و ظاهراً این پانصدسال اخیر را آمار نگرفتهاند، ولی دانشمندان مسلمان باز هم تفسیر مینویسند و حرف جدید ارائه میدهند که از آیات کشف شده است.
وی با بیان اینکه لحظهٔ وقوع قیامت را نمیدانیم، گفت: خداوند در کوه طور به موسیبنعمران(ع) فرمود: زمان برپاشدنش را مخفی کردم و در آیات قرآن هم میگوید: «عنده علم الساعه»، دانش و آگاهی تحقق قیامت پیش من است. این روایت خیلی روایت عجیبی است و البته برای اهل آن عجیب و شگفتآور است. کسانی که دستشان در کار علم، تفسیر و تحقیق است، شگفتی این روایت را بیشتر میفهمند؛ همچنین اهلسنت هم نقل کردهاند که پیغمبر(ص) میفرمایند: «یأت القرآن یوم القیامة بکرا»، وقتی خدا در روز قیامت قرآن را وارد محشر میکند، اهل محشر بهنظرشان میآید که هیچچیزی از قرآن برای مردم بیان نشده است.
وی ادامه داد: پیغمبر اکرم(ص) بنا به نقل کلینی(ره) در جلد دوم «اصول کافی»، در یک سخنرانی که نزدیک یک صفحه است، دربارهٔ قرآن میفرماید: «لا تحصی عجائبه»، حقایق قرآن به شماره درنمیآید که حال یک ماشین حسابی را کنار قرآن بگذارند و ببینند چند میلیارد نکته، لطائف، حقایق و معارف در این کتاب است.
استاد انصاریان افزود: فخررازی با اهلبیت(ع) هیچ ارتباطی ندارد و شخص بسیار باسوادی است، یعنی نوری از این کانون نور نگرفته، اما یک تفسیری در چهل جلد در قرن هفتم در منطقهٔ ری نوشته است؛ او در توضیح «الحمدلله رب العالمین» مینویسد: اگر با این قاعدهای که من یادتان میدهم، آیه «الحمدلله رب العالمین» را از نظر بار معنا دنبال کنید، به یکمیلیون معنا وصل میشوید این درحالیاست که این آیه تنها سه کلمه است!
اولاد باید منبع و معدن نیکی نسبت به پدر و مادر باشد
استاد انصاریان به ابتدای آیهٔ پانزدهم احقاف که دربارهٔ پدر و مادر است، اشاره و خاطر نشان کرد: «بالوالدین احسانا»، این احسان و نیکی که در آیه به آن اشاره شده، تمام نیکیها را دربرمیگیرد؛ یعنی یک اولاد پسر یا دختر باید نسبت به پدر و مادر منبع و معدن نیکی باشد، این پدر و مادر هرکسی که میخواهد، باشد؛ قرآن مجید دین و اخلاق پدر و مادر را لحاظ نکرده و فقط عنوان پدر و مادر برای قرآن کریم مهم است.
حرمت نزاع فرزند با والدین
وی معنا و مفهوم «وبالوالدین احسانا» را مورد بررسی قرار داد و بیان کرد: آنچه از این جمله قابل فهم است، غیر از مسائل دیگری که در باطن آیه است، این است که پدر و مادر تا وقتی زنده هستند، دخترها و پسرها تا زنده هستند، اصلاً مورد رضای پروردگار نیست که در چهارچوب خانواده بین پدر و مادر و فرزندان ستیز و نزاع و اختلاف روی دهد. یکی میگوید پدرم خیلی آدم تلخی است، قرآن میگوید: او تلخ است، تو معدن شیرینی برای او باش؛ یکی میگوید پدر و مادرم بیدین هستند، قرآن مجید میگوید: بالاترین احسان به انسان هدایت اوست و با محبت، ظرافت، فروتنی و شکستن خودت پدر و مادر را به عرصهٔ هدایت بیاور.
فرزندان حق پاسخ به تلخیهای والدین را ندارند
استاد انصاریان در پاسخ به اینکه اگر پدر و مادر با فرزند دعوا کردند، وظیفهٔ فرزند چیست؟ گفت: فرزند وظیفهٔ انتقام ندارد، وظیفه ندارد صدای خود را بلند کند و آنها را از خود براند و تحقیرشان کند، فقط باید دادوبیدادهایشان، بدگوییهایشان و ناسزاگفتنهایشان را تحمل کند تا دهان هر دو کف کند، جواب آنها را دادن ممنوع است. براساس گفته قرآن فرزندی که چنین باشد، درهای سعادت به روی او باز میشود.
وی افزود: «انها لکبیرة الا علی الخاشعین» آنکه دل فروتن دارد، نه اینکه قرآن برای او در عملکردن سنگین نیست، بلکه خیلی هم نشاط دارد! لذا هر زمان که پدر و مادر از بدگویی گفتن به فرزند خسته شدند، فرزند باید برود و پیشانی هر دو را ببوسد؛ ممکن است مشت هم در سینهات بزنند و بگویند برو گمشو! دستشان را هم ببوس و بگو من بندهٔ شما هستم و شما ربّ کوچک من هستید، «وارحمهما کما ربیانی صغیرا». مادرم! تو نُهماه مرا حامله بودهای و تو برای من رنج کشیدهای؛ پدرم! تو تابستان و زمستان، در گرما و سرما رفتهای، عرق ریختهای، یخ کردهای تا برای من نان آوردهای، من بندهٔ شما هستم، من خدمتکار شما هستم البته احسان همهجانبه به پدر و مادر این است که من اجازهٔ روشنشدن آتش ستیز و نزاع را ندهم.
یکطرفه نگاهداشتن دعوا توسط زن و شوهر
استاد انصاریان با بیان اینکه دعوا میان والدین و فرزند همیشه باید یک طرفه باشد و احسان فرزند چنان باشد که این ستیز طرفینی نشود، گفت: زن و شوهرها هم باید همینطور باشند، آنها هم باید دعوا را یکطرفه نگه دارند؛ یعنی اگر یکی از آنها مثلاً زن از کوره در رفت، تلخ شد و نعوذ بالله به شوهر بدوبیراه گفت و داد کشید، بر شوهر واجب است سکوت کند و گوش بدهد، زن که خسته شد، به زن بگوید من در خدمت شما هستم، برایتان چای بیاورم؟ شربت بیاورم؟ فردا یک پیراهن گران برایتان بخرم؟ وقتی زن در مقابل این اخلاق قرار گیرد، در درونش شرمنده میشود و خندهاش هم میگیرد و دعوا تمام میشود؛ و اگر شوهر از کوره در رفت، زن باید پاک، فروتن و بااخلاق با او معامله کند.
وی اظهار کرد: قرآن کتاب بسیار عجیبی است، میگوید: «ولا تنازعوا»، راضی نیستم با همدیگر ستیز و نزاع کنید و حرام است. متأسفانه خیلی این نوع حرام بهوسیلهٔ مردم ارتکاب میشود! بیشتر مردم از خانه تا بیرون با هم دعوا دارند و با همین نزاع و ستیز است که غیبت، تهمت، ناسزا و بریدگیِ از یکدیگر درست میکنند؛ اگر در خانه باشند، طلاق درست میکنند و اگر بیرون هم باشند، هر دو کینهدار میکوشند تا یکدیگر را دفع کنند و ریشهٔ یکدیگر را بکَنند. این حرف قرآن است: «ولا تنازعوا»، نزاع، درگیری، ستیز و تلخی ممنوع است.
ائمه معصومین(ع) هیچگاه شروع کننده جنگ نبودند
استاد انصاریان با اشاره به اینکه ایکاش مردم غیر از اینکه دیندار هستند، دینشناس هم میشدند، اظهار کرد: دینداری با دینشناسی دو پرونده است، امام صادق(ع) میفرمایند: مأمور دادگاه آمد و در خانهٔ ما را زد، به پدرم امام باقر(ع) گفت: شما را قاضی میخواهد. پدرم به من فرمودند: پسرم، بیا با هم به دادگاه برویم و ما به دادگاه آمدیم. قاضی به پدرم گفت: شما خانم خودتان را طلاق دادهاید، خانم آمده و شکایت کرده، ادعا میکند که چهارصد درهم مهریهاش است. درست بود و این زن را پدر من طلاق داده بود؛ چون چندروزی که در خانهٔ ما بود، پدر حس کرد که این قلباً با اهلبیت(ع) خوب نیست و طلاقش داد. قاضی گفت: درست است؟ فرمودند: بله، من طلاقش دادهام و چهارصد درهم مهریهاش بوده که به او نقد دادهام. گفت: این خانم میگوید شما دیناری از مهریهاش را ندادهاید. یابنرسولالله! طبق حکم شرعی، شاهد دارید که این پول را به این زن دادهاید؟ فرمودند: نه، ما زن و شوهر بودیم و شاهد نمیخواست؛ طلبکار بود و من هم دِین واجب به گردنم بود، دادم. قاضی گفت: یابنرسولالله شاهد ندارید، حکم دیگر الهی این است که قسم بخورید این پول را دادهاید. پدرم برگشتند و به من فرمودند: پسرم سریع به خانه برو و چهارصد درهم بیاور.
وی ادامه داد: امام صادق(ع) میگوید: من پول را آوردم و پدرم پول را به قاضی داد، قاضی به پدرم گفت: دیگر کاری با شما نداریم، به پدرم گفتم: یابنرسولالله! شما که پول را داده بودید، چه شد که دوباره پول دادید؟ فرمودند: پسرم برای چهارصد درهم نمیخواستم خدا را در معرض قسمم قرار بدهم، پول را دادم که قسم نخورم و او هم بیرون نیاید، دادوبیداد کند که شوهرم مِهر من را بالا کشید. اصلاً انبیاء و ائمه(ع) خاموشکنندهٔ دعوا بودند و هرگز سازندهٔ دعوا نبودند. یک جنگ نداریم که بهوسیلهٔ انبیاء شروع شده باشد. انبیاء جنگ را نمیخواستند و اگر دشمن حمله نمیکرد، جنگی صورت نمیگرفت.
استاد انصاریان با استناد به قرآن سه موضوع در رابطهٔ با مادر مطرح کرد که در پدر نیست و گفت: اقتضای خلقت مرد و زن این بوده که این سه موضوعی که برای زن مطرح است، برای مرد مطرح نشود. این ارادهٔ پروردگار مهربان عالم است. یک موضوع از این سه موضوع، حاملهشدن زن است؛ یک موضوع هنگام زاییدن فرزند و پاداش آن و مسئلهٔ سوم، شیردادن به اولاد دو سال کامل است، اما همه اینها دربارهٔ زنان باایمان است یعنی آیات و روایات بهطرف زنان بیدین و بیتقوا جهت نگرفته و نمیگیرد، چون معاملهٔ خدا فقط با بندگان مؤمنش است.
عظمت مقام مادر
وی گفت: جوانی خدمت پیغمبر(ص) عظیمالشأن اسلام میآید و عرض میکند: یارسولالله! اینکه خدا به ما دستور احسان داده، به چهکسی است؟ فرمودند: مادر! دوباره پرسید: دستور احسان به چهکسی است؟ مادر! بار سوم عرض کرد: به چهکسی باید در خانه احسان کرد؟ مادر! بار چهارم گفت: به چهکسی احسان بکنیم؟ فرمودند: پدر، چون او سه ویژگی (یعنی حاملگی، وضع حمل و شیردادن) بیشتر از پدر دارد. بنابراین سهبار به مادر و یکبار به پدر نیکی کنید تا «وبالوالدین احسانا» حاصل شود.
استاد انصاریان در پاسخ به اینکه اگر پدر و مادر فوت شدند، فرزند باید چه اقدامی انجام دهد؟ گفت: پیغمبر(ص) میفرمایند: اگر میخواهی آب نشوی، در بین مردم بهگونهای زندگی کن که مردم نگویند لعنت بر پدر و مادرت که چنین بچهای را تحویل دادند! ممکن است زمان زندهبودنشان تو را عاق نکنند، ولی بعد از مرگ احتمال عاقشدن داری؛ البته زمان زندهبودن هم احتمال عاقشدن هست.
نگاه مادر به فرزند
وی در پاسخ به اینکه یک مادر نیز باید چه نگاهی به فرزند خود داشته باشد؟ اظهار کرد: یک زن چقدر عاقل، اندیشمند و بافکر بوده که فرزندش را محض خاطر خودش و اینکه بهدنیا بیاید و پولساز شود، نداشت. قرآن میفرماید: «إِذْ قٰالَتِ اِمْرَأَتُ عِمْرٰانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَک مٰا فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّک أَنْتَ اَلسَّمِیعُ اَلْعَلِیمُ» ﴿آلعمران، 35﴾ اولاً این آیه نشان میدهد که این مادر یک خداشناس فوقالعادهای بوده و حرفش را با خدا، با ربوبیت خدا شروع کرده است. یک خانم حامله که نمیدانست حملش چیست و فکر میکرد پسر است، گفت: «نذرت لک»، با تو پیمان قوی میبندم ای پروردگارم، چون آن که به پیمان وفا میکند، تو هستی و پیمان را رد نمیکند، تو هستی؛ «نذرت لک»، نذر میکنم و پیمان میبندم این بچه را که بهدنیا بیاورم، برای تو بسازم. چقدر زیباست که کارفرمای این بچهٔ من فقط تو باشی، کارگردانش تو باشی، مواظبش تو باشی، حرکتدهندهاش تو باشی.
کار خیر اگر برای خدا نباشد، ارزشی ندارد
وی ادامه داد: «انک انت السمیع العلیم»، این خانم حامله گفت: خدایا! یقین دارم شنوای دعای من هستی و دانای به وضع فرزند من و خود من هستی. کار من که این بچه را میخواهم نذر تو کنم، وقتی ارزش پیدا میکند که «تقبل منی»، قبول کنی؛ اگر من کار خوبی را انجام دهم، پول خوبی را خرج کنم، مسجد دو-سهمیلیاردی بسازم، اما برای تو نباشد، ارزشی ندارد.
نگاه پدر نسبت به فرزند
استاد انصاریان به نگاه پدر نسبت به فرزند خود اشاره کرد و افزود: خداوند در سورهٔ فرقان میفرماید: «ربنا هب لنا من ازواجنا»، خدایا! ما یک جمع مؤمن هستیم، ما گروه باایمان همسران و فرزندانی میخواهیم که مایهٔ شادی دل ما در دنیا و آخرت باشند. زنانی به ما بده که ما بعد از ازدواج در سرمان نزنیم و بگوییم عجب غلطی کردیم! در سرمان نزنیم و بگوییم عجب اشتباهی را مرتکب شدیم؛ خدایا! زنان و فرزندانی مایهٔ شادی قلبِ ما در دنیا و آخرت به ما بده، «واجعلنا للمتقین اماما»، و ما و زنها و بچههایمان را پیشوای اهل تقوا در این عالم قرار بده.
نگاه خدا به فرزند و پدر
استاد انصاریان درباره نگاه خدا به فرزند و پدر، گفت: خدا در قرآن به خودش، پیغمبرش، خورشید و ماه و ستارگان و روزگار قسم خورده که ارزش مُقْسَمٌعلیه را برساند که به آنکه دارم قسم میخورم، بفهم چقدر عظیم است! یک قسمش هم این است: «ووالد وما ولد»، قسم به پدر و قسم به فرزندی که از این پدر بهوجود آمد. حال از لحاظ معنویت آیا ما به گونهای هستیم که خدا به پدرم و خودم قسم بخورد یا خیر!؟
انتهای پیام/